Browse Pages:1
2 3 4 5 6 7 Next >
ﯾﺎﺭ ﻣﻦ ﯾﻮﺳﻒ ﻧﯿﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﺴﯽ
ﯾﻌﻘﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﭼﺸﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯾﺖ
ﻣﺮﻃﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﯼ ﮔﻞ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻏﺮﺑﺘﺖ ﺍﺷﮑﯽ
ﻧﺮﯾﺨﺖ
ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﭘﯿﺸﺸﺎﻥ
ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ
ﻧﻮﺑﻬﺎﺭﻡ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻗﺖ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ
ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻧﺸﺪ
ﻣﻨﺠﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺟﻮﺭ
ﻧﯿﺴﺖ
ﮔﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺩﻋﺎﯾﺖ
ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﺍﯾﻦ ﺩﻋﺎﻫﺎ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺟﻨﺴﺸﺎﻥ
ﻣﺮﻏﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ...
خداحافظ, همين حالا , همين حالا كه من تنهام!
خداحافظ, به شرطي كه, بفهمي تر شده چشمام!
خداحافظ كمي غمگين!
به ياد اون همه ترديد,
به ياد آسموني كه منو از چشم تو مي ديد!
اگه گفتم خداحافظ, نه اينكه رفتنت سادست
نه اينكه مي شه باور كرد, دوباره آخر جادست
خداحافظ, واسه اينكه نبندي دل به رويا ها
بدوني بي تو و باتو همينه اسم اين دنيا
خداحافظ, خداحافظ!
همين حالا, همين حالا!
جشن سيزده فروردين ماه روز بسيار مبارک و فرخنده است. ايرانيان چون در مورد اين روز آگاهي کمتري دارند آن روزرا نحس مي دانند و براي بيرون کردن نحسي از خانه و کاشانهً خود کنار جويبارها و سبزه ها مي روند و به شاديمي پردازند. تا کنون هيچ دانشمندي ذکر نکرده که سيزده نوروز نحس است. بلکه قريب به اتفاق روز سيزده نوروز را بسيار مسعود و فرخنده دانسته اند. مثلا در صفحهً 266 آثار الباقيه جدولي براي سعد و نحس آورده شده که در آنسيزده نوروز که تير روز نام دارد کلمهً ( سعد ) به معني فرخنده آمده وبه هيچ وجه نحوست و کراهت ندارد. بعد از اسلام چون سيزدهً تمام ماه ها را نحس مي دانند به اشتباه سيزده عيد نوروز را نيز نحس شمرده اند. وقتي دربارهً نيکويي و فرخنده بودن روز سيزدهم نوروز بيشتر دقت و بررسي کنيم مشاهده مي شود موضوع بسيار معقول و مستند به سوابق تاريخي است. سيزدهم هر ماه شمسي که تير روز ناميده مي شود مربوط به فرشتهًبزرگ و ارجمندي است که " تير " نام دارد و در پهلوي آن را تيشتر مي گويند. فرشتهً مقدس تير در کيش مزديستي مقام بلند و داستان شيريني دارد. ايرانيانقديم پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادي کردن که به ياد دوازده ماه سالاست، روز سيزدهم نوروز را که روز فرخنده ايست به باغ و صحرا مي رفتند وشادي مي کردند و در حقيقت با اين ترتيب رسمي بودن دورهً نوروز را به پايان ميرسانيدند.
. . . . . . . . .
Boys are like stars, there are millions of
them out there, bbut only one can
make your dreams come true
ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ، ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﻬﺎ
ﭘﺴﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺗﻨﻬﺎﯽﮑﯾﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ
ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻧﺒﺪﯾﻞ ﮐﻨﺪ
Courtney Conner
. . . . . . . . . . . . . . . .
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻧﺒﻮﺩﯾﻢ ﮐﺴﯽ
ﮐﺸﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻏﻢ ﺑﯽ ﻫﻢ ﻧﻔﺴﯽ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺭ ﺷﺪﻧﺪ
ﺧﻔﺘﻪ ﺍﯾﻢ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻧﺪ
ﻗﺪﺭ ﺁﺋﯿﻨﻪ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﭼﻮ ﻫﺴﺖ
ﻧﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺁﺋﯿﻨﻪ ﺷﮑﺴﺖ
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
True love never dies, even if you have
found a new love, the sweet memory
of the past will continue to hunt you
for the rest of your life.
ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ
ﻋﺸﻖ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺷﯿﺮﯾﻦ
ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﻤﺎ
ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ
Jeffrey
.
ﺧﻮﺏ ﺭﻭﯾﺎﻥ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺣﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺩﻟﺸﺎﻥ
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﮔﺬﺭﺩ ﻫﺮﮐﻪ
ﺷﻮﺩ ﻋﺎﺷﻘﺸﺎﻥ
ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﮐﻪ ﺳﺮﺷﺘﻨﺪ ﺯ ﺧﺎﮐﯽ
ﮔﻠﺸﺎﻥ
ﺳﻨﮕﯽ ﺍﻧﺪﺭ ﮔﻠﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩ ،
ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﺩﻟﺸﺎن
مرسی عسل جان کجایی دلم واست تنگ شده
«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»
ﻋﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻟﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﻱ ﻭﻳﺮﺍﻧﻪ ﺑﻴﺎ ﺍﻳﻦ
ﺧــــﺎﻧﻪ ﺗﻜﺎﻧــﺪﻳﻢ ﺯ ﺑﻴـــﮕﺎﻧﻪ ﺑﻴﺎ ﻳﻚ
ﻣﺎﻩ ﺗﻤــــﺎﻡ ﻣﻴـــﻬﻤﺎﻧﺖ ﺑﻮﺩﻳـﻢ ﻳﻚ
ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﻬﻤــﺎﻧﻲ ﺍﻳـﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻴﺎ
----------------( ﻋﯿﺪﺷﻤﺎ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻧﺸﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺳﺎﻝ
ﺧﻮﺑﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ
-----------------(
«»«»«
به سلامتی اونی که بی کسه ولی ناکس نیست
به سلامتي همه خوبا كه سخت مشغول شطرنج زندگي اند و نمي دونن مامات رفاقتشون هستيم
به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه
به سلامتی بچه های قدیم كه با ذغال واسه ی خودشون سبیل می ذاشتن تا شبیه باباهاشون بشن
نه بچه های الان كه ابروهاشون رو بر می دارن تا شبیه مادراشون بشن.
به سلامتی دریا !
که ماهی گندیدههاشو دور نمیریزه
گل آفتابگردان را گفتند: چراشب ها سرت را پایین می اندازی؟ گفت :ستاره چشمک می زند،
نمی خواهم به خورشید خیانت کنم ..........
به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند .
به سلامتی آسمون که با اون همه ستاره اش یهذره ادعا نداره
ولی یه سرهنگ با سه تا ستاره اش دهن عالم و آدمو ........................ کرده(ببخشين)
و به سلامتی میخی که هرچی توسرش زدن خم نشد.
وبه سلامتی اونا که بار دوستی رو کشیدند و نرنجید
د
به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمیدونن، دوسمون داشتن نمی دونستیم.
به سلامتی درخت!
نه به خاطرِ میوش، به خاطرِ سایش.
به سلامتی دیوار!
نه به خاطرِ بلندیش، واسه اینکه هیچوقت پشتِ آدم روخالی نمیکنه.
به سلامتی دریا!
نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یکرنگیش.
به سلامتی سایه!
که هیچوقت آدم رو تنها نمیذاره.
به سلامتی پرچم ایران!
که سهرنگه، تخممرغ! که دورنگه، رفیق! که یهرنگه.
به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمیدونن، دوسمون دارن و نمیدونیم.
به سلامتی نهنگ!
که گندهلات دریاست.
به سلامتی زنجیر!
نه به خاطر اینکه درازه، به خاطر اینکه به هم پیوستنش.
به سلامتی خیار!
نه به خاطر «خ»ش، فقط به خاطر «یار»ش.
به سلامتی شلغم!
نه به خاطر (شل)ش، به خاطر(غم)ش.
به سلامتی کرم خاکی!
نه به خاطر کرمبودنش،به خاطر خاکیبودنش
به سلامتی پل عابر پیاده!
که هم مردا از روش رد میشن هم نامردا !
به سلامتی برف!
که هم روش سفیده هم توش.
به سلامتی رودخونه!
که اونجا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن.
میخوریم به سلامتی گاو!
که نمیگه من، میگه ما.
به سلامتی دریا!
که ماهی گندیدههاشو دور نمیریزه.
میخوریم به سلامتی اون که همیشه راستشو میگه.
به سلامتی سنگ بزرگ دریا!که سنگای دیگه رو میگیره دورش.
به سلامتی بیل!
که هرچه قدر بره تو خاک، بازم برّاقتر میشه.
به سلامتی دریا!
که قربونیاشو پس میآره.
به سلامتی تابلوی ورود ممنوع!
که یه تنه یه اتوبان و حریفه********
اﺑﺘﺪﺍﻱ ﺁﺷﻨﺎییت
ﺷﺪﻡ ﺟﺎﺩﻭﻱ ﻣﻮﺝ ﭼﺸﻤﻬﺎﻳﺖ
ﺗﻮ ﺭﻓﺘﻲ ﻭ ﮔﺬﺷﺘﻲ ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﻭ ﻣﻦ ﺩﺳﺘﻲ ﺗﻜﺎﻥ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﺮﺍﻳﺖ
ﺗﻮ ﻳﺎﺩﺕ ﻧﻴﺴﺖ ﺁﻧﺠﺎ
ﺍﻭﻟﺶ ﺑﻮﺩ
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ
ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻳﻢ
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﭙﺮﺩﻡ
ﻫﺴﺘﻲ ﺍﻡ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺳﺖ
ﻫﺎﻳﺖ
ﺗﻮ ﺭﻓﺘﻲ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ
ﻣﻦ ﻭ ﻳﺎﺩ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩﻳﻢ
ﺗﻮ ﻧﺎﭼﺎﺭﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﻓﺘﻦ ﻭﻣﻦ
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﻱ ﺷﻬﺪ ﺻﺪﺍﻳﺖ
ﺷﺐ ﻭ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﻭ ﺍﺷﻚ ﻭ
ﻳﺎﺱ ﻭ ﮔﻠﺪﺍﻥ
ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺳﻼﻣﺖ ﻣﻲ
ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ
ﻫﻮﺍﻱ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﺑﺮﻱ
ﺍﺳﺖ
ﻫﻮﺍﻱ ﻛﻮﭼﻪ ﻏﺮﻕ ﺭﺩ
ﭘﺎﻳﺖ
ﺍﮔﺮ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﺪﻱ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩﻡ
ﻋﺮﻭﺱ ﺁﺭﺯﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻣﻲ ﺷﺪ
ﻭ ﻓﻜﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻜﻦ ﭼﻪ ﻟﺬﺗﻲ ﺩﺍﺷﺖ
ﺷﻜﻔﺘﻦ ﺭﻭﻱ ﺑﺎﻍ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﺖ
ﻛﺘﺎﺏ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻳﻚ ﻗﺼﻪ
ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ ﺗﻮ ﺁﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍﻱ ﺑﻲ
ﻧﻈﻴﺮﻱ
ﻭ ﺣﺎﻻ ﻗﺼﻪ ﻱ ﻣﻦ ﻏﺼﻪ
ﻱ ﺗﻮﺳﺖ
ﻭ ﺷﺎﻳﺪ ﻏﺼﻪ ﻱ ﻣﻦ
ﻣﺎﺟﺮﺍﻳﺖ
ﺳﻔﺮ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺩﻳﺪﮔﺎﻧﺖ
ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺷﻤﻌﺪﺍﻧﻲ ﻛﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ
ﻓﻘﻂ ﻟﻄﻔﻲ ﻛﻦ ﻭ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﻴﻨﺪﺍﺯ
ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﻳﺎﺩﮔﺎﺭﻱ ﺯﻳﺮ ﭘﺎﻳﺖ
ﺷﺒﻲ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ
ﻫﺴﺘﻲ ﺍﻡ ﭼﻴﺴﺖ
ﺑﺠﺰ ﺍﺷﻚ ﻭ ﻧﻴﺎﺯ ﻭ ﻳﺎﺩ ﻭ
ﺗﻘﺪﻳﺮ
ﻭ ﺣﺎﻻ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻣﻲ
ﻧﻮﻳﺴﻢ
ﻫﻤﻴﻦ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﻦ
ﺩﺍﺭﻡ ﻓﺪﺍﻳﺖ
ﺩﻋﺎﻳﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﺎﺷﻲ
ﺗﻮ ﻫﻢ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﺩﻋﺎ ﻛﻦ
ﺍﻟﻬﻲ ﮔﻞ ﻛﻨﺪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻧﻬﺎ
ﺧﻠﻮﺹ ﻏﻨﭽﻪ ﺳﺮﺥ ﺩﻋﺎﻱ
ﯾﻪ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﻩ ﺯﻣﯿﻦ ﺩﺍﺭﻩ
ﻭَﻧُﻨَﺰِّﻝُ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻘُﺮْﺁﻥِ ﻣَﺎ ﻫُﻮَ ﺷِﻔَﺎﺀ ﻭَﺭَﺣْﻤَﺔٌ
ﻟِّﻠْﻤُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ ﻭَﻻَ ﻳَﺰِﻳﺪُ ﺍﻟﻈَّﺎﻟِﻤِﻴﻦَ ﺇَﻻَّ ﺧَﺴَﺎﺭًﺍ
ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺷﻔﺎ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﺑﺮﺍﻱ
ﻣﺆ ﻣﻨﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﺘﻤﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺧﺴﺮﺍﻥ)ﻭ
ﺯﻳﺎﻥ(ﻧﻤﻲﺍﻓﺰﺍﻳﺪ.
QARIB: we sent down of the koran
that which is a healing and a mercy to
believers, but to the harmdoers it does
not increase them, except in loss
دلم گرفته آسمون ، نمی تونم گریه کنم
شکنجه می شم از خودم ، نمی تونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها رو سینه من اومده
باز داره باورم می شه ، خنده به من نیوموده
دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم
تو روزگار بی کسی یه عمره که در به درم
حتی صدای نفسم ، می گه که توی قفسم
من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم
دلم گرفته آسمون ، یه کم منو حوصله کن
نگو که از این روزگار ، یه خورده کمتر گله کن
منو به بازی می گیرن عقربه های ساعتم
برگه تقویم می کنه لحظه به لحظه لعنتم
آهای زمین نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن
خدا خودت به داد این بنده رو سیاهت برس، خدا جونم بیشتر از هر موقع بهت نیاز دارم
نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز / دانشآموزان عالم را همه دانا کند ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین / بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند
ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ٬ ﺑﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﮐﻮ؟ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﮐﻮ؟ ﺁﻥ ﺩﻝ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﮐﻮ؟ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻮ؟ ﻓﺼﻞ ﺧﻮﺏ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﮐﻮ؟ ﯾﺎﺩﺕ ﺁﯾﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮔﺮﺩﺵ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺮﯾﻦ؟ ﭘﺲ ﭼﻪ ﺷﺪ ﺩﯾﮕﺮ٬ ﮐﺠﺎ ﺭﻓﺖ؟... ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﺩﺭ ﭘﺲ ﺁﻥ ﮐﻮﯼ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺗﻮ٬ ﺁﺭﺯﻭ ﻫﺴﺖ؟ ﮐﻮﺩﮎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺩﯾﺮﻭﺯ،ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻏﻤﻬﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ،ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ... ...ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ٬ ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯽ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﺑﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ،ﺷﺎﯾﺪﻡ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺧﺎﻧﻪ !
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺳﺮ ﻛﻨﻢ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺷﺐ ﺳﺤﺮ ﻛﻨﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺣﺮﺍﻡ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﺮ ﺩﻟﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺧﺮﺍﺏ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﺮ ﺳﺮﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﯾﻪ ﻣﺎﻫﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻨﮓ ﺑﺪﻭﻥﺗﻮ ﺳﻜﻮﺕ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺧﻤﻮﺵ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺑﯽ ﻓﺮﻭﻍ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﺷﻜﺴﺘﻪ ﺑﺎﻝ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺷﺒﻢ-ﺷﺒﯽ ﻛﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺍﻭ ﺳﺤﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﻏﺮﻭﺏ ﻏﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺍﺑﺮ ﺗﻜﻪ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ... ﻧﻤﯽ ﻛﻨﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻣﻌﻄﻠﯽ
ﯾﮑﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺳﺮﺍﭘﺎ ﻋﯿﺐ ﺩﺍﺭﻡ ﯾﮑﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﺯ ﻏﯿﺐ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﻢ ﻫﺮﭼﻪ ﻫﺴﺘﻢ ﻗﻠﻢ ﭼﻮﻥ ﺗﯿﻎ ﻣﯽ ﺭﻗﺼﺪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﻧﻪ ﺩِﺋﺒـِﻞ ﻧﻪ ﻓَﺮَﺯﺩَﻕ ﻧﻪ ﮐُﻤِﯿﺘَﻢ ﻭﻟﯿﮑﻦ ﺧﺎﮎ ﭘﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺘﻢ ﺍﻻ ﺳﺎﻗﯽ ﻣﺴﺘﺎﻥ ﻭﻻﯾﺖ ﺑﻬﺎﺭ ﺑﯽ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﻭﻻﯾﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﮐﺮﺑﻼ ﺭا ﺑﻨﻮﺷﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﺒﺘﻼ ﺭا ﭼﻨﺎﻥ ﻣﺴﺘﻢ ﮐﻦ ﺍﺯ ﯾﮑﺘﺎ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻫﻢ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﻣﻠﮏ ﻫﺴﺘﯽ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺭﺍﺯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻧﻬﻔﺘﯽ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﺯﺍﺣﻤﺪ ﺗﺎ ﺍﺣﺪ ﯾﮏ ﻣﯿﻢ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺍﻧﺪﺭﯾﻦ ﯾﮏ ﻣﯿﻢ ﻏﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﯾﻘﯿﻨﺎ ﻣﯿﻢ ﺍﺣﻤﺪ ﻣﯿﻢ ﻣﺴﺘﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺳﺮﻣﺴﺖ ﺍﺯﺟﻤﺎﻟﺶ ﭼﺸﻢ ﻫﺴﺘﯿﺴﺖ ﺯﺍﺣﻤﺪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻋﺎﻟﻢ ﺁﺑﺮﻭ ﯾﺎﻓﺖ ﺩﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﻭ ﻫﺴﺘﯽ ﺭﻧﮓ ﻭﺑﻮ ﯾﺎﻓﺖ ﺍﮔﺮ ﺍﺣﻤﺪ ﻧﺒﻮﺩ ﺁﺩﻡ ﮐﺠﺎﺑﻮﺩ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺁﯾﻪ ﺍﯼ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﭼﻪ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻨﺪ ﮐﯿﻦ ﺍﺣﻤﺪ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺫﮐﺮﺵ ﻟﺬﺕ ﺷُﺮﺏ ﻣﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺣﻤﺪﮐﻪ ﺁﻭﺍﺯﺵ ﺑﻬﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﯿﻞ ﺧﻠﻘﺖ ﻟﯿﻞ ﺍﻟﻨﻬﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺣﻤﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻠﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﻗﯿﺎﻡ ﺑﺖ ﺷﮑﻦ ﻫﺎﺭﺍﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺣﻤﺪﮐﻪ ﺳﺘﺎﺭُﺍﻟﻌﯿﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﯿﻞ ﺭﺍﻩ ﻭ ﻋﻠّﺎﻡُ ﺍﻟﻐﯿﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺣﻤﺪﮐﻪ ﺟﺎﻣﺶ ﺟﺎﻡ ﻭﺣﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ ﺍﻣﺮ ﻭ ﻧﻬﯽ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺣﻤﺪ ﮐﻪ ﺧﺘﻢ ﺍﻻﻧﺒﯿﺎﺀ ﺷﺪ ﺟﻨﺎﺏ ﮐُﻨﺖُ ﮐﻨﺰﺍً ﻣﺨﻔﯿﺎ ﺷﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭّﻝ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﺧﺮ ﺁﻣﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﺎﻃﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﻣﺎ ﻇﺎﻫﺮﺁﻣﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺣﻤﺪ ﮐﻪ ﺳﺮﻣﺴﺘﺎﻥ ﺳﺮﻣﺪ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪﺵ ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﻣﺤﻤّﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﯿﻢ ﻭ ﺣﺎﺀ ﻭ ﻣﯿﻢ ﻭ ﺩﺍﻝ ﺍﺳﺖ ﺗﺪﺍﺭﮎ ﺑﺨﺶ ﻋﺪﻝ ﻭ ﺍﻋﺘﺪﺍﻝ ﺍﺳﺖ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺣﻤﺔٌ ﻟﻠﻌﺎﻟﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺑﺨﺶ ﺻﺪ ﺭﻭﺡ ﺍﻻﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﺤﻤﺪ ﭘﺎﮎ ﻭ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺯﻻﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺁﺕ ﺟﻤﺎﻝ ﺫﻭﺍﻟﺠﻼﻝ ﺍﺳﺖ ﻣﺤﻤﺪ ﺗﺎ ﻧﺒﻮﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻧﮕﯿﺨﺖ ﻭﻻﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺭﯾﺨﺖ ﻭﻻﯾﺖ ﺑﺎﺩﮤ ﻏﯿﺐ ﻭ ﺷﻬﻮﺩ ﺍﺳﺖ ﮐﻠﯿﺪ ﻣﺨﺰﻥ ﺳﺮّ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﺳﺖ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎ ﻋﻠﯽ ﺭﻭﺯ ﺍﺧﻮﺕ ﻭﻻﯾﺖ ﺭﺍ ﮔﺮﻩ ﺯﺩ ﺑﺮ ﻧﺒﻮﺕ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺍ ﻋﻠﯽ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﺩﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺟﻠﻮﻩ ﺍﺵ ﺩﺭ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﯽ ﻣﺸﮑﻞ ﮔﺸﺎ ﮐﯿﺴﺖ ﮐﻠﯿﺪﮐُﻨﺖُ ﮐﻨﺰﺍًﻣﺨﻔﯿﺎ ﮐﯿﺴﺖ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺯﺧﻢ ﺷﯿﻌﻪ ﺭﺍ ﻣﺮﻫﻢ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﻏﺪﯾﺮ ﺍﯼ ﺑﺎﺩﻩ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﻭﻻﯾﺖ ﺭﺳﻮﻻﻥ ﺍﻟﻬﯽ ﻣﺒﺘﻼﯾﺖ ﻧﺪﺍ ﺁﻣﺪ ﺯ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﺳﻤﺎﻭﺍﺕ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﮔﻮﺷﻪ ﮔﯿﺮﺍﻥ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﮐﺰ ﻏﺪﯾﺮ ﺧﻢ ﻧﻨﻮﺷﺪ ﺭﺩﺍﯼ ﺳﺒﺰ ﺑﻌﺜﺖ ﺭﺍ ﻧﭙﻮﺷﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻧﺒﯿﺎﺀ ﺳﺎﻏﺮ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﺷﺮﺍﺏ ﺍﺯ ﺳﺎﻗﯽ ﮐﻮﺛﺮ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻋﻠﯽ ﺳﺎﻗﯽ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﺑﻼﮐﺶ ﺑﺪﻩ ﺟﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﻡ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻣﺮﺍ ﺁﯾﯿﻨﮥ ﺻﺪﻕ ﻭ ﺻﻔﺎ ﮐﻦ ﺗﺠﻠﻠﯽ ﮔﺎﻩ ﻧﻮﺭ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﮐﻦ " ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺁﻏﺎﺳﯽ "
خداي من! خواندمت پاسخم گفتي از تو خواستم عطايم كردي به سوي تو آمدم آغوش رحمت گشودي به تو تكيه كردم نجاتم دادي، به تو پناه آوردم حمايتم كردي خدايا! از خيمهگاه رحمتت بيرونمان مكن از آستان مهرت نوميدان مساز آرزوها و انتظارهايمان را به حرمان مكشان از درگاه خويشت ما را مران اي خدا مهربان! بر من روزي حلالت را وسعت بخش و جسم و دينم را سلامت بدار و خوف و وحشتم را به آرامش و انست مبدل كن و از آتش جهنم رهايم ساز عید قربان مبارک
ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ﻭ ﺁﻩ ﺩﺭ ﺷﺒﯽ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻭﺳﯿﺎﻩ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺩﺭﺩ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺩﻭﺭﯾﺖ ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼﻪ ﮐﺮﺩ
Browse Pages:1
2 3 4 5 6 7 Next >